غرفه بعدی نشر مرکز بود که این یکی خوشبختانه کتابای جدیدی چاپ کرده بود که البته یه سری از اون کتاب های قدیمیش رو تا حالا یا ندیده بودم یا پیداشون نکرده بودم . تو قسمت داستان ، یه مجموعه داستان از جان چیور چاپیده بودن به اسم " آواز عاشقانه" و یه سری کتابهای دیگه که من قبلا دیده بودم. بهترین قسمتش ، بخش کتابهای فلسفی بود که مستقیما خود پیام یزدانجو فروشنده اش بود ( به طرز عجیبی بی شباهت بود به عکسهاش)و کتابهایی با زمینه مشترک ادبیات و فلسفه چاپ کرده بودن که هیچ جا نتونسته بودم گیر بیارمشون و اینجا حسابی از خجالتشون در اومدم . بینامتنیت، لذت متن، ادبیات پسامدرن، به سوی پسا مدرن و یه چندتا دیگه که پولم نرسید بخرم!
خوب، سالن 5 بیشتر از این چیزی نداشت .
و اما لقب بدترین و بی انگیزه ترین برخورد از طرف غرفه دارها رو کاملا مطمئنم که باید به انتشارات طرح نو داد . از نبودن لیست انتشاراتشون ( بعد از 4 مرتبه مراجعه در روزها و ساعتهای مختلف و شنیدن جواب تکراری "همین الان تموم شد")بگیرین تا اون مسئول افسرده غرفه و جواب های پرت پلاشون. حیف این انتشارات و برخورد اینجوری.
از بخش های جنبی نمایشگاه هم تنها قسمتی از مستندی که درباره احمدرضا احمدی بود رو تونستم ببینم. کار خیلی جالبی بود از ساخته های ناصر صفاریان ( همون سازنده سرد سبز و ...)نمیدونم سی دی اش تو بازار هست الان یا نه . اما توصیه میکنم ببینید.
خوشحالم که همنام را خواندی و ممنون از نظرت.قالب بلاگم به زودی تغییر می کند.