گاهی فکر میکنم زندگی مثل داستانهاییِ که در حین خوندنش متوجه میشی موضوع اصلی چیزِی غیر از اونیِ که فکر می کردی. تازه آخر داستان هم شک داشته باشی که درست فهمیدی یا نه.
من (علی) تا مدتی اینجا نمینویسم. گاهی با هر کامنتی که پای مطلب بود کلی انرژی می گرفتم، گاهی هم با نظر(0) انرژی منفی. ممنونم از اینکه در همین مدت هم با من و افکارم همراهی کردین. ممنون رفقا.
پی نوشت: فکر کنم بد موقعی حرف از کامنت زدم. دلیل ننوشتنم تعداد کامنتها نیست. فقط زمان و انرژی زیادی که اینجا دارم صرف میکنم رو برای کار دیگهای لازم دارم. که البته با رفع اون یا بهتر بگم با رفع نگرانی ِ خودم، دوباره مینویسم. دربارهی کامنت هم باید بگم - فکر می کنم به ابن دلیل وبلاگ مینویسم که نظر بقیه رو در دربارهی چیزهایی که خودم بهشون فکر میکنم بدونم یا چیزهایی که برام جالبه رو انتقال بدهم یا در حالت خیلی ایدهآلش با کسانی که زمینهی فکری مشترک داریم آشنا بشم. اصلیترین راه هم برای این که بفهمم در یک اتاقِ خالی حرف نمیزنم، چک کردنِ کامنتِ. امیدوارم منظورم رو رسونده باشم.
توروخدا ببینین پشت جلد "فرانی و زویی" چی نوشته:
... مملو از اندیشه هایی ژرف است دربارهی مسائلی همچون عرفان و تامل، تلاش دانشپژوهان در اندوختن گنجینههای آکادمیک به جای پول(؟!)، شجاعت هیچ کس نبودن(؟؟!) و خودپرستی اذعان شده(جان؟).
پ.ن: تزاد باز هم می نویسه. اگر سرورتون فیلترش کرده از این پروکسی استفاده کنید:
ip: 129.97.75.240 | port: 3128
چند روز ِ دارم فکر میکنم چی می تونم اینجا بنویسم. کم کتاب می خونم در نتیجه کتابی که جذبم کنه و سر ذوقم بیاره که ازش بنویسم، نخوندم. اصولن چند وقتیه زندگی فرهنگیم تعطیل شده. یه جورایی خوبِ. افسردگی خونم میزنه بالا و کفه ترازو به طرف بی خیالیِ عظیم، این شاه کلیدی که به همهی درهای شش قفله میخوره، سنگین میشه. نمیدونم، شاید هر کسی در پایان دوره تحصیلی اش و شروع دوران بعدی زندگیش اینجوری میشه.
تا چند وقت پیش فکر میکردم نیکی کریمی خیلی خوب از پس نقش "فرانی" بر اومده. یعنی خوب فرانی را فهمیده. اما بعدن شکافی تو ذهنم افتاد که نه، یک چیزی کمِ. اما چی؟ نمیفهمیدم. تا این که امشب جواب را از خود کتاب گرفتم:
"... منظورم اینه که واقعاً نمایش خوبی میشد، فقط اون احمقی که نقش پلیبوی رو بازی میکرد همهاش رو خراب کرد. خیلی احساساتی بود، وای خدایا، خیلی احساساتی بود.
... بازیش نسبت به کسی محشر بود که فقط استعداد داشته باشه. اگر کسی بخواد پلیبوی رو درست بازی کنه باید نابغه باشه.باید باشه، همین. تقصیر من که نیست."