راننده تاکسی. پل شریدر. مجموعه صد فیلمنامه.
*********************************
خیابان پنجم. همان روز.
دوربین با انبوهی از جمعیت منهتن حرکت می کند تا وقتی که پیاده رو ها از آدم هایی که هر یک به سوی مقصد خویش می روند خالی شود.
صدای تراویس ...اولین بار توی ستاد انتخاباتی پالن تاین که نبش برادوی و خیابون پنجاه و هشتمه دیدمش. یه لباس زرد پوشیده بود و داشت به تلفنهای روی میزش جواب میداد.
ناگهان: دور از شلوغی و تراکم منهتنی ها، در حرکتی کند شونده، قامت ترکه ای بتسی در لباس زنانۀ زرد شیکی ظاهر می شود. جمعیت هم چون دریای سرخ دو نیم می شود و در میان آن ها، او را می بینیم: تنهای تنها، جدا از جماعت، غوطه ور در میان فضا و زمان.
صدای تراویس ...مثل یک فرشته ظاهر شد، کاملاً دور از این فاضلاب سرباز. دور از این توده کثیف. او تنهاست. دست هیچ کس به او نمی رسد.
داخل آپارتمان تراویس.
تراویس پشت میش نشسته و خاطرات روزانه اش را می نویسد.
نمای نزدیک: مداد کوتاهش روی کلمه "او" باز می ماند.
به نظرت اگه بخوام یه برای علی بنویسم از بین این همه" برای علی "چی رو می نوشتم؟
خیلی دوست دارم بدونم!