مجموعهای کتاب را نشر آفرینگان چاپ میکرد و میکنه به اسم شاهکارهای کوتاه. تمام داستانها از نویسندگان خارجی هستن و مترجم هم احمد گلشیری ِ. کتابها شامل "زندگی من ِ" چخوف، "از عشق و دیگر اهریمنانِ" مارکز، "چه کسی پالومینو مولرو را کشتِ" یوسا، "ناپدید شدگان" و "نفرین ابدی بر خوانندهی این برگها" نوشتهی مانوئل پوییگ و بالاخره "پدرو پارامو" نوشتهی خوان رولفو میشه. البته دوتا کتاب دیگر هم اگر اشتباه نکنم در ادامه همین مجموعه یک نشر دیگه چاپ کرده که فکر نکنم بشه بهش شاهکار گفت. مثلن "گرسنه" نوشته کنت هامسون.
تجربه خوندن پدرو پارامو خیلی محشر بود. مثل حس کردن چیزی که قبلن تجربه اش نکردی. یا راجع بهش فکر نکردی. شاید یه جورایی این همون انتظار اصلی باشه که از خوندن دارم: درک و لمس دنیاهایی خیلی دورتر از دنیای خودم. و چقدر عالی میشه راهنمات در این دنیای جدید کسی باشه که به کارش وارده. میدونه تو را از چه راهی ببره که وسط کار دستشو ول نکنی، خسته نشی، یا به فکر دنیای خودت نیفتی، یا از همه مهمتر هی فکر نکنی که اینجای دنیاش گنگِ یا مشکل داره. به این دوتا لینک هم یه نظری بندازین - بد نیست:
- وقت خوابیدن است.
خوان رولفو: وقت تلاش براى خوابیدن است. مى دانى؟ بعضى وقت ها دلم مى خواهد که هیچ وقت صبح نشود.
{ مصاحبه فرناندو بنیتس با خوان رولفو}
از ترجمه اش راضی بودی؟
اصلا وقتی اسم احمد گلشیری را می شنوم بدنم مور مور میشه...
معمولا خوب ترجمه نمی کنه...
نکته بدی به نظرم نیومد. بخوای یا نخوای قسمت زیادی از شاهکارها رو گلشیری ترجمه کرده!
این یکی رو نخوندم بهتره برم دنبالش راستی وبلاگ خوبی داری موفق باشی بازم سر می زنم:p