...فهمید که هیچ چیز واقعیتر از شانس نیست. هرچند این هم مدتها بعد معلوم شد. اوئل فقط این رخداد و عواقب آن در کار بود. مهم نیست که ممکن بود طور دیگری هم باشد یا همه چیز با اولین کلماتی که از دهان آن غریبه بیرون میآمد از قبل مشخص شده بود، اصل خود داستان است و این که معنی در کار باشد یا نباشد، اصلاً ربطی به روایت آن ندارد. به عبارت بهتر استر فقط اولین اتفاق و عواقب اون رو دنبال میکنه، بدون اینکه ایدهای داشته باشه که اصلاً پشت این صحنهی اتفاقات و جریانات فکری نهفته هست یا نه.
۲. جزئیات قبل از شروع اتفاق اهمیتی ندارند. داستان با اتفاقی، مثلاً اینجا تلفنی اشتباه، شروع میشه و به تاریخچهی قهرمان داستان کاری نداریم: این که او که بود و اهل کجا و چه کاره بود، چندان اهمیتی ندارد. تنها چیزهایی که از کویین (قهرمان داستان) میدانیم این است که:
با اسم مستعار مینویسه و کتاب کارآگاهی چاپ میکنه (کاری که خودِ استر عیناً انجام داده). زن و بچه اش هردو مردهاند. نه از زندگی کردن متنفره و نه علاقهای بهش داره و تنها به زندگی کردن ادامه میده.
۳. در فصل اول کوئین درحال خوندن مارکوپولو این سطور رو میخونه: همه چیز همانگونه که دیده شده نقل میکنیم تا کتابمان گزارش دقیقی باشد به دور از هرگونه کذب و هر کسی این کتاب را بخواند بتواند به آن اعتماد کند که حاوی هیچ نیست مگر حقیقت. احتمالاً اشاره داره به شباهت سفر کوئین و مارکوپولو که هردو به ناشناختههاشون سفر میکنند. و اون سطور نقل شده هم باز پروتکلی است برای نویسنده که تمام مراحل این سفر درونی که با (یا از طریق) اعمال فیزیکی همراه شده رو دقیقاً شرح بده.
۴. ...انگار که به خاطر توجهی که حالا به آن ها دارد معنایی بیش از واقعیت سادهی وجودشان یافتهاند. این هم ایدهای است که استر در کارهایش مدام تکرار می کند: تمرکز بر موضوعی خاص و بررسی جزئیات تا به هویت پنهان اون شخص یا شی دست پیدا کنه. به نظرم میاد بازهم به قطعاتی در کتاب برخورد کنم که مثل این یکی به کار خودِ نویسنده ارجاع میده.
۵. اتفاق اصلی با تلفن شروع میشه و تلفنی که کوئین جواب میده و باعثِ اتفاقات مسلسل بعدی میشه در شب بسته شدن نطفهاش رخ میده، شب عروسی پدر و مادرش. که میتونه اشارهای باشه به شکل گرفتن نطفه یا هویت جدیدش در این شب.
توجه: تکههایی که با حروف ایتالیک نوشته شدن از متن کتاب نقل شدهاند، البته ممکنه بهخاطر استاندارد وبلاگی دستکاری هم شده باشند.